تبلیغات
به این سایت رأی بدهید
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 270
بازدید دیروز : 335
بازدید هفته : 717
بازدید ماه : 1441
بازدید کل : 71455
تعداد مطالب : 265
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 265
:: کل نظرات : 32

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 26

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 270
:: باردید دیروز : 335
:: بازدید هفته : 717
:: بازدید ماه : 1441
:: بازدید سال : 21639
:: بازدید کلی : 71455
نویسنده : mohammad
چهار شنبه 7 اسفند 1392

داشتیم مى رفتیم به طرف میدان مین براى شناسایى راه كار. مى خواستیم از آنجا كار را شروع كنیم تا به جایى كه احتمال مى دادیم تعدادى شهید افتاده باشند برسیم. همراه بچه ها، در منطقه 112 فكه، نرسیده به میدان مین، متوجه سفیدى روى زمین شدم كه به چشم مى زد. هر چیزى مى توانست باشد. منطقه را سكوت محض گرفته بود. فقط باد بود كه میان سیم هاى خاردار گذر مى كرد.

 

به نزدیكش كه رسیدم، از تعجب خشكم زد، پیكر شهیدى بود كه اول میدان مین روى زمین دراز كشیده بود. اول احتمال دادیم شهیدى است كه تیر یا تركش خورده و افتاده اول میدان مین. بالاى سرش كه رسیدم، متوجه یك ردیف مین منور شدم; دنبال آن را كه گرفتم، دیدم جایى كه او دراز كشیده است، درست محل انفجار یكى از مین هاى منور است.

 

مین منور شعله بسیار زیادى دارد. به حدى كه مى گویند كلاه آهنى را ذوب مى كند. حرارتى كه رد نزدیكى آن نمى توان گرمایش را تحمل كرد. خوب كه نگاه كردم دیدم آثار سوختگى به خوبى بر روى استخوان هاى این شهید پیدااست. در همان وهله اول فهمیدم كه چه شده است! او نوجوانى تخریبچى بوده كه شب عملیات در حال باز كردن راه كار و زدن معبر بوده است تا گردان از آنجا رد شوند، ولى مین منورى جلویش منفجر شده و او براى اینكه عملیات و محور نیروها لو نرود، بلافاصله خودش را بر روى مین منور سوزان انداخته تا شعله هاى آن منطقه را روشن نكند و نیروها به عملیات خود ادامه دهند.

 

پیكر مطهر سوخته او را كه جمع كردیم، از همان معبرى كه او سر فصلش بود، وارد میدان مین شدیم. داخل میدان، ده پانزده شهید در راه كار، پشت سر یكدیگر دراز كشیده و خفته بودند.

 

پلاك آن شهید اولى ذوب شده بود ولى شهدایى كه در میدان مین بودند پلاك و كارت شناسایى بعضى شان سالم بود و شناسایى شدند كه فهمیدیم از نیروهاى دلاور لشكر 31 عاشورا بوده اند و یكسرى هم از نیروى ارتش لشكر 81 زرهى خرم آباد.




:: موضوعات مرتبط: خاطرات تفحص , ,
:: بازدید از این مطلب : 911
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س).
روی عقیق نوشته بود:« به یاد شهدای گمنام»
شهدایی که در فاضلاب انداخته شده بودند
شهدایی که با شکنجه، زنده به گور شدند
هفت شهیدی که با قیچی‌های بزرگ فولادی از وسط جدا شده بودند
دیگر دنبال آب نبودیم . « شهید ابوالفضل ابوالفضلی»
ژنرال بعثی گفت: همراه این شهید پارچه قرمزرنگی بود
عکسی خندان از امام خمینی(ره) تو جیب شهید گمنام...
دیدیم روی پیشانی یک شهیدروئیده اند
راهی بازار شد.مثل دیوانه ها شده بود.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان میداد
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شما در مورد وبلاگ چیست؟

پیوندهای روزانه
تبادل لینک هوشمند


  خندهتبادل لینک هوشمند خنده
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس defaemoghadas3.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.